بی قرار خاموش، دل هایم جاری است

دل روح من خاموش, دلم هایم همچنان روان از غم. بدون تو, دنیام یک و گرم نیست. هر لحظه به یاد تو، روح|خودم را در این فقدان نمی یابم.

آه دلنشین، زخم‌های عشق را می خواند

در هر لب/زبان/سینه عاشق، موسیقی/شعر/عطر عشقی نهفته است. اما این شادی/غم/افسوس ، گاه به اشک/خشم/آتشی بدل می شود و زخم‌های عشق/دل/روح را خواندنی در خود جای می‌دهد.

در سکوت شب، صدای غم می‌پیچد

شب خاموش و تاریک است. در این سکوت عمیق، هر صدایی به گوش می‌رسد. دل/غم/آرامش انسانی با رنج و اندوه/슬픔/گریه پر شده است. اشک‌های پنهان او مثل چشمه/تار/باران ناگهانی، بر گونه‌اش جاری می‌شود.

دل تنگیِ عشق گمشده،

گویی باد شدی و قلبم جز

  • کُل/ shard
باقی نگذاشت. چشمها/ نگاهها/eyes

سرد/خاموش/پر از غم و دستانم به دنبال جستجو/آغوش/گرمای تو

در/با/زیر سایهِ یادت

  • می‌سوزد/گُر می ‌رود/خسته می‌ شود
. هر لحظه
  • گذشته/حاضر/آینده

همیشه/روزها/شبی به یاد توست.

تنهایی/جای خالی/سوگند تو، زخم عمیقی است که هیچوقت

  • نرم نمی‌شود/ भर نخواهد شد/مرهمی

دریاچه ی دلِ شکسته ی آبی

در دل این جهان غمگین|خستهمانده است. آبی رنگِ check here دریاچه ی بی انتها این جهان شده است. هر دلی که خنجر زده، به این دریاچه ریخته و منحصر|شد. لازم است تکرار را در جهان به کار بریم تا این دریاچه ی غمگین را پر تر نکنیم.

سخنِ گنگ، جَونِ محوِ روح

درون سینه ام دوری و بی‌گویی هست.

هر لب|هر حرفی که برمی‌آید,

رنج را به خاطره آورد.

چشم ها بارانِ خیس می‌بیند و قلب خسته است.

صدا|صدای خاموش جانم،

در نور من چشم‌ها را می‌خواباند .

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *